English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5224 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
it is past reclaim U دیگر نمیتوان انرا ابادیا احیاکرد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
it will not bear repeating U جندان زشت است که نمیتوان انرا بازگو کرد
give it a good wash U خوب انرا شستشو بدهید خوب انرا بشویید
one must U نمیتوان گفت
it is hard to say U نمیتوان گفت
there is no mistaking U نمیتوان اشتباه کرد
nemo tenetur ad impossible U هیچ کس را نمیتوان به انجام کار
it is hard to say U به اسانی نمیتوان قضاوت کرد
this report is incredible U این گزارش را نمیتوان باورکرد
we cannot undo the past U چیز گذشته را نمیتوان برگرداند
snow under <idiom> U قبول چیزی که نمیتوان از آن مراقبت کرد
it is not d. U نمیتوان ازان صرف نظر کرد
it is not p to climb it U نمیتوان از ان بالارفت بالارفتن از ان ممکن نیست
life is not worth an hour's p U ساعتی هم نمیتوان به زندگی اطمینان داشت
nemo de domo sua extrahi debet U هیچ کس را نمیتوان به زوراز خانه اش خارج کرد
drop dead halt U توقفی که نمیتوان ان رامورد پوشش قرار داد
short run U زمان موقت مدتی که در طی ان مقدارتولید یک کالا را نمیتوان تغییر داد
there is no p of doing it U کردن انکارهیچ امکان ندارد هیچ نمیتوان انکار راکرد
nescience U اعتقاد باینکه حقایق غایی را نمیتوان بوسیله قیاس عقلانی فکر درک نمود
copyrights U که یک نویسنده یا برنامه نویس درکار خود دارد و بدون پرداخت حقوق نمیتوان از کپی گرفت
copyright U که یک نویسنده یا برنامه نویس درکار خود دارد و بدون پرداخت حقوق نمیتوان از کپی گرفت
him who U انرا که
neither i or he sees it U نه من انرا می بینم نه او
i have a secure grasp of it U انرا گرفته ام
i saw it U انرا دیدم
had searched U انرا می یافتید
chips U قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است
chip U قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است
he sold the good ones U خوبهای انرا فروخت
give it a twist U انرا پیچ بدهید
give it a shake U انرا تکان دهید
give it a rinse U انرا بشویید یا اب بکشید
we must winnow away the refuse U اشغال انرا باید
i can make nothing of it U هیچ انرا نمیفهم
imyself saw it U من خودم انرا دیدم
i saw it my self U من خودم انرا دیدم
i am out of p with it U دیگرحوصله انرا ندارم
send it by post U با پست انرا بفرستید
i had it signed U انرا به امضاء رساندم
lowlander U اسکاتلندکه انرا lowlandsمینامند
i do not have the courage U جرات انرا ندارم
otherwise <adv.> U به ترتیب دیگری [طور دیگر] [جور دیگر]
you have perhaps seen it U شاید انرا دیده باشید
we made heavy weather of it U انرا خیلی سخت دیدیم
who will pay for it U کی پول انرا خواهد داد
who will pay for it U کی هزینه انرا خواهد پرداخت
i sold it to one abdullah U به عبدالله نامی انرا فروختم
i cannot a to buy that U استطاعت خرید انرا ندارم
i am out of p with it U دیگرنمیتوانم انرا تحمل کنم
i gave it a slight press U انرا کمی فشار دادم
shearling U گوسفندی که یک بار پشم انرا
they give it a good scrub U خوب انرا مالش میدهند
i kind of liked it U من تا اندازهای انرا دوست داشتم
it mokes it yet easier U انرا اسانترهم میکند انرابازاسانترمیکند
sculpsit U انرا تراشیده یاحجاری کرد
irrecocilably U چنانکه نتوان انرا وفق داد
i life that better U انرا بیشتر از همه دوست دارم
overshot wheel U چرخی که اب از بالا ریخته انرا می گرداند
you have perhaps seen it U ممکن است انرا دیده باشید
inimitably U چنانکه نتوان انرا تقلید کرد
ormer U یکجور نرم تن یک دریچهای که انرا میخورند
an inseparable prefix U سر واژهای که نتوان انرا به کار برد
indiscerptible U ازهم نپاشیدنی که تجزیه انرا فانی نسازد
water bed U تشک لاستیکی که درون انرا پراز اب می کنند
whitleather U پوستی که با زاج انرا خوراک داده باشند
sexto U کتابی که هر برگ انرا 6بارتاه زده باشند
loaded dice U طاسی که یکسوی انرا سنگین کرده باشد
rickshaws U کالسکه چینی که بجای اسب انسان انرا میبرد
rickshaw U کالسکه چینی که بجای اسب انسان انرا میبرد
indian giver U کسی که چیزی بکسی میدهد وبعد انرا پس میگیرد
dress coat U جامه جلوبازمردانه که دامن ان درپشت است ودرمهمانیهای شب انرا
ricksha U کالسکه چینی که بجای اسب انسان انرا میبرد
rackets U یکجور توپ بازی با چوگانی که انرا racket میگویند
reversible propeller U ملخی که میتوان گام تیغههای انرا معکوس کرد
to garble the coinage U مسکوکات راصرافی وجورکردن برای اینکه سره انرا اب کنندوناسره ات
judgement dept U بدهی که دادگاه حکم پرداخت انرا صادر نموده است
rose gall U برامدگی در درخت نسترن که انرا حشره ویژهای فراهم می ورد
waggonette U گردونه چهار چرخه که یک یاچند اسب انرا می کشد...دارد
cheque to a person's order U چکی که گیرنده وجه باید پشت انرا امضا کند
conversion U وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
conversions U وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
reference U نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
references U نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
some other time U دفعه دیگر [وقت دیگر]
tunnelling U روش بستن یک بسته داده از یک نوع شبکه دربسته دیگر به طوری که روی شبکه دیگر و ناسازگار قابل ارسال باشد
vanishing cream U کرم یا روغنی که چون بصورت بمالندزودخوردبرودیاپوست صورت انرا جذب کند
leadsman U کسی که گلوله سربی بدریا می اندازد تا عمق انرا تعیین نماید
frumenty U گندمی که پوست انرا کنده بجوشانند ودارچین وشیرینی بان بزنند
retro rocket U موشک اضافی فضا پیما که انرا در جهت مخالف حرکت دهد
telescopic chimney U دود کشی که تیکههای انراتوی هم برده انرا کوتاه وبلند میکنند
pope's eye U غدهای که در میان ران گوسفندکه چربی پیرامون انرا گرفته است
vacuum concrete U ملات بتنی که هوای انرا توسط ویبراتور تخلیه کرده باشند
money spinner U کارتنه کوچک که انرا نشانه خوشبختی و وسیله پیدا شدن پول میدانند
he was otherwise ordered U جور دیگر مقدر شده بود سرنوشت چیز دیگر بود
controllable twist U تیغه رتورهلیکوپتر که میتوان زاویه برخورد انرا درحال پرواز از ریشه تا نوک تغییرداد
shifts U تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
shifted U تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
shift U تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
prolixity U بی ربط یاغیرلازم در اقرارنامه یااستشهادیه که ممکن است انرا از عداد دلایل خواهان خارج کند
metafile U 1-فایلی که حاوی فایلهای دیگر باشد. 2-فایلی که داده مربوط به فایلهای دیگر را معرفی کند یا شامل شود
permanent income hypothesis U این فرضیه توسط میلتون فریدمن بیان شده که بر اساس ان مصرف تابعی ازانچه که وی انرا درامد دائمی
hot money U منظورزمانی استکه مردم بدلیل نرخ تورم بالا مایل به نگهداری پول نیستند و انرا به کالاتبدیل میکنند
he had no more no to say U دیگر سخنی نداشت که بگوید دیگر حرفی نداشت
flash card U ورقهای که روی ان کلمات یااعداد یا تصاویری نوشته شده و معلم انرا برای زمان کوتاهی بشگردان نشان میدهد
band project filter U فیلتر الکترونیکی که تنها یک باند معین از فرکانسها ونوسانات را عبور میدهد وحدود بالا و پایین انرا حذف میکند
voter U عنصر منطقی باینری که شرایط سیگنال را در دو یاچند کانال مقایسه کرده و درصورت وقوع ناسازگاری حالت انرا عوض میکند
voters U عنصر منطقی باینری که شرایط سیگنال را در دو یاچند کانال مقایسه کرده و درصورت وقوع ناسازگاری حالت انرا عوض میکند
fettling U شن یاکلوخهای که درته کوره می ریزند تا انرا محافظت کند خاکستر ته کوره
phyrgian cap U یکجور کلاه مخروطی که اکنون انرا با کلاه ازادی یکی میدانند
loganberry U میوه تمشک قرمز رنگ که انرا تمشک خرس مینامند
loganberries U میوه تمشک قرمز رنگ که انرا تمشک خرس مینامند
you shall rue it U از اینکار پشیمان خواهید شد افسوس انرا خواهید خورد
HTML U مجموعهای از کدهای مخصوص که نحوه و نوعی که برای نمایش متن به کار می رود نشان میدهد و امکان ارتباط از طریق کلمات خاص درون متن به بخشهای دیگر متن یا متنهای دیگر میدهد
trans shipment U انتقال بکشتی دیگر انتقال بنقلیه دیگر
lutine bell U زنگ که ازکشتی قدیمی لوتین برداشته شده و در دفتر شرکت بیمه لویدز نصب گردیده و برای اعلام خبرهای مهم انرا به صدا در می اورند
anti balance tab U بالچهای که روی سطوح کنترل که در جهت انحراف سطح اصلی منحرف شده وگشتاور لازم برای انحراف سطح را افزایش میدهد وحرکت انرا در مقابل جریان هوا مشکل میسازد
alternatives U دیگر
one an other U یک دیگر
else U دیگر
others U دیگر
other U دیگر
alternatives U شق دیگر
furthered U دیگر
next U دیگر
furthers U دیگر
alternative U شق دیگر
further U دیگر
alternative U دیگر
secus U از دیگر سو
of one another <adv.> U از هم دیگر
from each other <adv.> U از هم دیگر
from one another <adv.> U از هم دیگر
anymore U دیگر
thence U دیگر
another U دیگر
of each other <adv.> U از هم دیگر
no more U دیگر نه
he is no more U او دیگر
furthering U دیگر
again U دیگر
to wit <adv.> U به عبارت دیگر
another guess U قسمتی دیگر
shunt U به خط دیگر انداختن
elsewhere U نقطه دیگر
other U نوع دیگر
others U نوع دیگر
namely <adv.> U به عبارت دیگر
elsewhere U درجای دیگر
elsewhere U بجای دیگر
shunted U به خط دیگر انداختن
somewhere else U یک جای دیگر
not any more U دیگر نه [بیشتر نه]
shunts U به خط دیگر انداختن
It never occurred again. دیگر رخ نداد.
about-face U جهت دیگر
videlicet U به عبارت دیگر
in fact U به عبارت دیگر
In our other words. U بعبارت دیگر
withil U ازطرف دیگر
in other words <idiom> U به کلام دیگر
at a later period U در موقع دیگر
my other books U کتابهای دیگر من
another day U یک روز دیگر
again U از طرف دیگر
on one's coat-tails <idiom> U همراه کس دیگر
aliunde U از منبع دیگر
what more do you want U دیگر چه می خواهید
alternative unit U واحدهای دیگر
beside U ازطرف دیگر
about face U سوی دیگر
about face U جهت دیگر
about-face U سوی دیگر
et al U و در جای دیگر
a horse of another colour [different colour] U مطلبی دیگر
about-faces U سوی دیگر
about-faces U جهت دیگر
variant U نوع دیگر
another U شخص دیگر
another U یکی دیگر
on the other hand <adv.> U طور دیگر
yon U ان یکی دیگر ان
another guess U نوعی دیگر
to wit U بعبارت دیگر
otherwise U طور دیگر
on the other hand <adv.> U ازطرف دیگر
on the other side <adv.> U ازطرف دیگر
over U بسوی دیگر
over- U بسوی دیگر
on more U بار دیگر
on the opposite side U در انسوی دیگر
on the other hand U از سوی دیگر
otherwhere U در مکان دیگر
in other words <adv.> U به عبارت دیگر
by the same token <adv.> U ازطرف دیگر
at the same time [on the other hand] <adv.> U ازطرف دیگر
scilicet U بعبارت دیگر
otherworld U دنیای دیگر
otherwhile U وقت دیگر
on the other side <adv.> U از سوی دیگر
otherwise <adv.> U از سوی دیگر
alternatively <adv.> U ازطرف دیگر
Recent search history Forum search
1popsicle
1مرض سینه وبغل
2تعریف فونتیک چیست؟
1ترجمه لغت شینه در رشته برق به انگلیسی
2Let me know when you're done.. (kiss) Im gonna get ready for you!
1معنی lead lag compensator
2transmembrane
1playing the game در مورد انجام ورزش چه معنی میدهد
1Current passworda
2single gas
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com